شش ماهگی طلای مامان
بیست و هفت هفته با همه مصیبتهاش گذشت و وارد هفته بیست و هشتم شدیم... هوراهوراهورا این روزها همش تصورت می کنم...می دونم که چشم به هم بزارم تو دختر خوشگلمون کنارمونی و زندگیمون حسابی متحول خواهد شد... خدا رو شکر که تو دختر خیلی خوبی هستی و همش به فکر مامانتی و اصلاَ منو اذیت نمی کنی... هر شب بین ساعت 9 تا 10 شب حسابی بیداری و یک ساعت تمام با ضربه های خوشگلی که به شکمم میزنی میرم توی آسمونها... البته شما تمام روز نمیزاری که مامانی نگرانت بشه و همش ابراز وجود می کنی ولی ت...
نویسنده :
unique
0:43